به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اسرار امروز؛ آنان که به دنبال رهایی از دود به کمپ ترک اعتیاد رهایی لنگرود، پناه جسته بودند زنده زنده در آتش بی تدبیری و بی توجهی مسئولان سوختند و داغی بزرگ و سترگ را بر دل عزیزانشان که ماهها چشم به در دوخته و در انتظار پاکی و سلامتیشان بودند، گذاشتند و چه امیدها که در آتش این انتظار دود شد...
در مرکز «گام اول رهایی» لنگرود که 40 فرد دارای اعتیاد، پذیرش شده بودند؛ طبق اعلام مسئولان این تعداد مددجو بیش از ظرفیت قانونی و استاندارد بوده؛ بهطوریکه غافلگیری شبانه، محبوسشدن و ازدحام جمعیت از دلایل افزایش فوتیها در این مرکز ترک اعتیاد اعلام شده است.
از آنجایی که همیشه نوش دارو پس از مرگ سهراب هستیم بعد از زنده زنده سوختن و جزغاله شدن 32 تن از هموطنان مان، مسئولین گرانقدر تازه متوجه غیر استاندارد بودن و پذیرش خارج از ظرفیت این مرکز شده اند.
حال سوال اینجاست که آیا هیچ ناظری نباید بر این مراکز نظارت کند و بازدیدهای سرزده داشته باشد؟
که اگر نظارت میداشتند، تا کنون یا رفع مشکلات موجود در دستور کار قرار میگرفت و یا این مرکز تعطیل می شد تا هم مال و هم جان مردم به بازی گرفته نمی شد!!!
تا کی باید شاهد اهمال کاریها و مسئولیت ناپذیریهای مسئولینی باشیم که حقوق بیت المال را میگیرند اما به درستی و حلال وار وارد چرخه زندگی خود نمیکنند؟
تا کی باید بهای کم کاریهای مسئولان با جان و مال مردم پرداخت شود؟
چرا مسئولی که با بی توجهی خود چنین خسارات جبران ناپذیری را ببار میآورد به اشد مجازات نمیرسد تا درس عبرتی برای سایر مسئولان شود؟
شاید اگر با دو مسئول بی درایت برخورد جدی صورت میپذیرفت امروز شاهد این فاجعه تلخ انسانی نبودیم...
آیا این مرکز فاقد استانداردهای ایمنی و کپسولهای آتش نشانی بود؟
آیا کپسولهای آتش نشانی تاریخ انقضای لازم را داشتند؟ آیا کسی به این امر رسیدگی کرده است!؟ آیا ناظری از این مراکز بازدید و موارد فوق را بررسی میکرد؟
چرا مسئولان امر سکوت اختیار کرده اند؟ چرا مدیرکل بهزیستی استان گیلان پاسخی در این رابطه نداده است که آیا بازدیدهای مستمر در این کمپ وجود داشته یا خیر؟
اگر وجود داشته تعداد کپسولهای آتش نشانی موجود در مرکز کمپ رهایی چه تعداد بوده و چرا اطفای حریق با این کپسولها به سرانجام نرسیده است؟
آیا اصلا کپسولی موجود بوده است؟!
آیا نگهبان یا مدد جویی در شب از این عزیزان مراقبت میکرده یا در شب هنگام درب کمپ را قفل و مددجویان را زندانی و به حال خود رها میکرده اند؟
اگر در شب حضور داشتند چرا درب این کمپ تا آخرین لحظات گشوده نشده است تا این عزیزان راه گریزی بیابند؟
اگر قفل کرده و میرفتند یعنی مردم، عزیزان خود را به کمپی سپردند که اگر در شب اتفاقی برایشان می افتاد و یا نیاز به کمک جدی پیدا میکردند باید تا صبح فردا درد را تحمل میکردند تا شاید صبح هنگام مددیاری به دادشان برسد و آرامبخشی تزریق نماید!
براستی عزیزان مان را به دست چه کسانی میسپاریم...؟؟!
دلمان خوش است که مسئولین ناظرند و خود را مسئول جان و مال و عزیزان مان میدانند اما دریغ و صد افسوس...
امیدوارم حداقل بعد از این حادثه ناگوار و بعد از نوش دارو پس از مرگ سهراب مراکز دیگر به حال خود رها نشوند و مسولان امر علی الخصوص بهزیستی خود را موظف به بازدیدهای سرزده و منظم بدانند و مراکز غیر استاندارد که ممکن است باز هم جان مردم را به خطر بیندازد تعطیل نمایند تا هم جان و هم مال مردم از بین نرود.
در پایان لازم میدانیم مسئولانی که در این امر اهمال کرده و ترک فعل نموده اند مجازات و ضمن عذرخواهی و دلجویی از بازماندگان، از سمت خود عزل شوند تا درس عبرتی برای سایر مسئولان گردند.
بارالها بر صبر ما بیفزااا